سازمان های مربوطه(که تعداد آن ها نیز کم نیست)، فقر و فلاکت کودکان معصوم این سرزمین را فقط دستاویزی برای برگزاری همایش ها، سمینارها، کنفرانس ها و نشست ها می دانند و مشکلات این افراد در این سازمان ها مرتبا پاس کاری می شود. در عمل نیز تحرکی در این سازمان های عریض و طویل برای حل مشکلات مشاهده نشده و اگر عملکردی نیز مشاهده می گردد متناسب با میزان معضلات اقتصادی و اجتماعی این افراد در جامعه نیست.
کودکی به پدرش گفت: راستی بابا دیشب سر چهارراه،حاجی فیروز رو دیدم؛ بیچاره چی اداهایی از خودش در می آورد تا مردم بهش پول بدن! ولی پدر ، من ازش خیلی خوشم اومد، نه به خاطر اینکه ادا درمی آورد و میرقصید،نه! به خاطر اینکه چشماش خیلی شبیه تو بود...
پسرک پول های مچاله شده رو گذاشت جلوی فروشنده و گفت :
ببخشید یک کمربند برای روز پدر میخوام.
فروشنده: چه جنسی باشه؟
پسرک: فرقی نمی کنه، فقط دردش کم باشه.....
تابلو کشیده شده از او ، نقاش را ثروتمندکرد.
شعر سروده شده درباره او، شاعرش را معروف نمود.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...
و او ، هنوز سر همان چهارراه واکس میزند. کودکی که بهترین سوژه برای آنها بود.
وقتی فــــقــــر بشر را وادار کند که از دیوار یتیم خانه ای بالا برود...
آنگاه است که می فهمیم:
"دزد" غلط املایی کلمه "درد" است! دکترشریعتی