پیرو مرگ 15 کودک در سال 1392 در مرکز نارمک و با وجود انعکاس شایسته اخبار مرتبط توسط رسانه ها ، متاسفانه واکنش مناسب و پاسخگویی شایسته ای را از مسئولین شاهد نبودیم . وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی در این خصوص موضع گیری آشکاری نداشتند، رئیس سازمان بهزیستی تنها محکوم نمودند و روند را طبیعی جلوه دادند و از همه اینها مهمتر، چند نماینده ای محترمی که از فراکسیون حمایت از حقوق معلولین ، اقدام به بازدید از مرکز نارمک نموده و پیگیر وضعیت شدند چرا گزارشی ارایه نمی دهند؟ بعنوان نمونه به مصاحبه آقای ناصر کاشانی نماینده محترم مردم زاهدان در مجلس شورای اسلامی دقت بفرمایید:
ناصر کاشانی، عضو فراکسیون حمایت از حقوق معلولین مجلس شورای اسلامی در واکنش به مرگ 15 کودک معلول در سال 1392 در مرکز نارمک بیان داشت که سازمان بهزیستی باید نظارتش را بر این مراکز بیشتر نموده و با اورژانس ارتباط بیشتری داشته باشد، تا در اثر سهل انگاری و عدم رسیدگی، معلولین فوت نکنند. پرونده مرکز نارمک نیز در حال بررسی است و اخبار تکمیلی به دست ما خواهد رسید.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از بحث و بررسی فراوان در خصوص طرح تسری قانون فوقالعاده خاص کارمندان سازمانهای پزشکی قانونی کشور و انتقال خون ایران به کارمندان سازمان بهزیستی کشور، با اکثریت قاطع با این طرح مخالفت کردند
طرح تسری قانون فوقالعاده خاص کارمندان سازمانهای پزشکی قانونی کشور که درصدد افزایش حقوق کارکنان سازمان بهزیستی در حوزه ستادی، مجتمعهای خدمات بهزیستی و ادارات بهزیستی شهرستانها از محل صرفهجویی اعتبارات هزینهای و فروش اموال و املاک مورد نیاز این سازمان بود ، پس از مخالفت نماینده دولت، سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه، حجتالاسلام موسوینژاد، حاجی دلیگانی و موسی غضنفرآبادی و موافقت قربانی، ندیمی، شفیعی و عزیزی با 71 رای موافق، 92 رای مخالف و 24 رای ممتنع از 235 نماینده حاضر در جلسه به تصویب نرسید.
سعید شبستری خیابانی، معاون سیاسی و امنیتی استاندار آذربایجان شرقی در اواخر سال 1392، در بازدید از دو مرکز نگهداری دخترانه کوثر و پسرانه فرزندان رحمت گفت، قول می دهم اشتغال پسران و دختران دانش آموخته مراکز علمی و دانشگاهی تحت سرپرستی بهزیستی از طرف این استانداری تامین شود. وی اظهار کرد،کسانی که مدارج دانشگاهی را با نمرات عالی و خوب سپری کنند، مساله اشتغال آنها از طرف مدیریت استان حل و از نظر شغلی هیچ مشکلی نخواهند داشت.
کودکی به پدرش گفت: راستی بابا دیشب سر چهارراه،حاجی فیروز رو دیدم؛ بیچاره چی اداهایی از خودش در می آورد تا مردم بهش پول بدن! ولی پدر ، من ازش خیلی خوشم اومد، نه به خاطر اینکه ادا درمی آورد و میرقصید،نه! به خاطر اینکه چشماش خیلی شبیه تو بود...
پسرک پول های مچاله شده رو گذاشت جلوی فروشنده و گفت :
ببخشید یک کمربند برای روز پدر میخوام.
فروشنده: چه جنسی باشه؟
پسرک: فرقی نمی کنه، فقط دردش کم باشه.....
تابلو کشیده شده از او ، نقاش را ثروتمندکرد.
شعر سروده شده درباره او، شاعرش را معروف نمود.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...
و او ، هنوز سر همان چهارراه واکس میزند. کودکی که بهترین سوژه برای آنها بود.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد،
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: مگه کوری؟!
باز باران شهیدان بود و من باز شبهای مریوان بود و من...
باز دیشب برکهها دریا شدند عقدههای ناگشوده وا شدند
خواب دیدم خاک، همبستر نداشت یک نفر میسوخت، خاکستر نداشت
ای غریوتوپها در بهت دشت! آه ای اروند! ای «والفجر هشت»!
فصلهای پیش از اینم ابر داشت بر کویرم بارشی بی صبر داشت
پیش از این ها آسمان گلپوش بود پیش از این ها یار در آغوش بود
وقتی فــــقــــر بشر را وادار کند که از دیوار یتیم خانه ای بالا برود...
آنگاه است که می فهمیم:
"دزد" غلط املایی کلمه "درد" است! دکترشریعتی